مفاخر . ملک الشعرای بهار - زیگورات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیگورات

 

[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?زمانی

یکشنبه 87/8/12  ساعت 2:10 عصر

مفاخر . ملک الشعرای بهار

 

 

شادروان ملک الشعرای بهار

 


محمد تقی، پسر محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی است و در سال 1304 هـ ق. در مشهد به دنیا آمده است. پدر بهار با آنکه ملک الشعرای زمان خود بود دوست نداشت پسرش به شعر و شاعری روی آورد، اما علیرغم خواست پدر، بهار شاعری را از چهارده سالگی آغاز کرد. در اوایل، اطرافیان فکر می کردند که او اشعار پدرش را به نام خودش می خواند و شاعر بودن بهار را باور نداشتند. سرانجام کار بهار با مدعیان به جایی رسید که قرار شد بهار به صورت بدیهه سرایی با لغاتی که مخالفشان می گویند، درحضورجمع شعری بسازد . در مجلسی که به همین منظور ترتیب داده شده بود از بهار خواستند تا با چهار کلمه : چراغ، نمک ، چنار و تسبیح، چهار مصراع به وزن رباعی بگوید و بهار این رباعی را در چند لحظه ساخت:

به خــرقه و تسبیح مرا دید چو یـار                    گفـتـا ز چـــراغ  زهـد نـایـد انـوار

کس شــهد ندیده اسـت در کـان نمـک                   کس میوه نچیده است از شاخ چنار


باز رباعی دیگری با این چهار کلمه مطرح شد: خروس، انگور، درفش، سنگ و او این رباعی را ساخت:
 

برخاست خروس صبح برخیز ای دوسـت               خـون دل انــگور فکـن در رگ و پــوسـت

عشق من و تو قصه مشت است و درفش            جور تو و دل صحبت سنگ است و سبوست


پس از مرگ پدر بهار، به فرمان مظفرالدین شاه ، لقب ملک الشعرایی به پسر واگذار گردید. محمدتقی تخلص خود را نیز از "بهار شیروانی"، یکی از شاعران عهد ناصرالدین شاه گرفت.

"بهار" ادب فارسی را نزد پدر آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر "ادیب نیشابوری" رفت. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدر در مجالس آزادی خواهان شرکت می کرد و در سال 1324 هـ.ق که نهضت مشروطه به پیروزی رسید، "بهار" بیست سال داشت.

"بهار" در دوره استبداد صغیر در خراسان به چاپ روزنامه خراسان پرداخت و بعد از فرار محمدعلی شاه که در همه شهرها جشن برپا شد، اشعاری سرود که در جشنهای ملی مشهد خوانده می شد.

او در سال 1328 هـ.ق در مشهد به انتشار روزنامه "نوبهار" پرداخت که به علت حملات تند بر ضد فشار روسها و دخالت آنان در سیاست داخلی کشور اهمیت خاصی داشت و پس از یک سال انتشار توقیف شد. بهار سپس روزنامه ای به نام "تازه بهار" را چاپ کرد که آن هم توقیف شد و بهار به تهران تبعید گردید.

اشعار آغاز جوانی بهار، که ملک الشعرای آستان قدس رضوی بود، بیشتر زمینه های مدح داشت، مانند: مدح امام هشتم ، مدح حضرت ختمی مرتبت، مدح مظفرالدین شاه . . . و بهار در آن اشعار از استادان قدیم شعر فارسی پیروی می کرد
و به هویت ملی و تاریخ پر افتخار ایران زمین عشق می ورزید . بهار سروده های بسیاری از ستایش ایران و تمدن ایران از خود به جای گذاشته است .

بعد از مشروطیت و ورود به جرگه آزادی خواهان او شعر خود را وقف آزادی کرد. اشعار "بهار" در این دوره پرشور و صمیمی است او با سیاستهای استعماری به پیکار برمی خیزد.

او با تصویر اوضاع و احوال زمان خود، مردم را به شرکت امور سیاسی و اجتماعی فرا می خواند.
پس از جنگ جهانی اول "بهار" که به تهران تبعید شده بود به مشهد بازگشت و چاپ روزنامه "نوبهار" را از سرگرفت. در سال 1332 هـ.ق به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیک سه سال به انتشار روزنامه "نوبهار" ادامه داد.

"بهار" در سال 1334 هـ.ق با ایجاد جمعیتی به نام "دانشکده"، شاعران و نویسندگان جوان را در آن جمعیت گرد آورد و در سال 1336 هـ.ق به انتشار مجله "دانشکده" دست زد. این مجله اگر چه بیش از یک سال دوام نکرد، اما از بهترین مجلات آن زمان بود.

"بهار" در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در صف اکثریت بود و از سران معروف گروه اکثریت به شمار می رفت.

"بهار" در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت.
بعد از این سالها "بهار" رو به تدریس و تعلیم آورد و هفده سال از عمر اخود را به دور از سیاست گذراند.
بعد از شهریور ماه 1320 هـ. ش مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد و وزارت او چند ماهی بیش نپایید. بهار در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوییس سفر کرد.

او پس از معالجه در 1328 هـ.ش به ایران بازگشت و در اول اردیبهشت ماه 1330 هـ.ش درگذشت.
بهار از یک سو شیفته نمونه ها و یادگارهای شعر قدیم است و از سوی دیگر از تحول زمان بیخبر نیست. به سبک و زبان و آهنگ گویندگان قدیم سخن می گوید و با این همه میل دارد روشهای جدید را با اصول شعر کهن سارش دهد.

بهار با همه میل و ادعا به تجدد دوستی، می کوشد که افکار و احساسات خود و مسائل نوین را در همان اشکال و قالبهای کهن بریزد . مستزادهای او از نظر روان بودن و هماهنگی در مضامین و مصراع های بلند و کوتاه بسیار جالب است.

 در مثنوی ها و قطعات، غالباً نکات و معانی اخلاقی به کار برده است و لحن بیان نظامی و سنایی و جامی را به یاد آورد. او در همان حال که به حافظ و سعدی و عراقی نظر دارد، لغات و اصطلاحات خاص اهل سیاست و روزنامه نویسان هم عصر خود را نیز به کار می برد.

قصاید او محکم و سنگین و گرم است. شور حماسی که در طبع او هست، قصایدش را والا  و باشکوه کرده است. البته سردی حرمان و نومیدی نیز در قصایدش به چشم می خورد.

اشعاری که بهار برای دوستان خود سروده، همه لطیف و ساده و آکنده از شوق و صفاست.


مزیت سخن بهار در این است که توانسته است الفاظ ساده و عامیانه را در میان لغات و ترکیبات کهنه و جاافتاده سبک خراسانی و سبک عراقی وارد کند

 


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرگ
نی زن
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

168767

بازدید امروز

168

بازدید دیروز

47


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

زیگورات

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

مهرماه 87
آبان ماه 87

لوگوی دوستان


اشتراک